"بسم الله الرّحمن الرّحیم" به نام "الله"ای است که عاشق است و معشوق است و خود، حقیقت عشق است. عاشق، میفهمد که عاشق چه میگوید و اگر انسان عاشق نباشد، معنای کلام خداوند پر محبت را درک نمیکند... "بسم الله الرّحمن الرّحیم" چرا سورههای قرآن این طور شروع میشود؟ چرا با کلام دیگری آغاز نمیشود؟ دلیل تکرار پیدرپی این آیهی عاشقانه چیست؟ همین نشان میدهد که خدایی که اسلام از آن میگوید، بیش از هر چیز و بیش از هر چیز دیگر مهربان و بخشنده است و چنین خدایی، از مؤمنان به خود، انتظار مهربانی و بخشودن دارد. تأکید قرآن و اسلام بیش از هر چیز، آن است که ای مردم محبت را دریابید و مهربانی کنید ...پس خدایی که در دل آیات قرآن نهفته است، در اوّل و آخر مهربان و بخشنده است. اگر صفت دیگری دارد، این ویژگی او حالتی است از محبت بیپایانش. خداوند عادل است، اما بخشش خود را بر عدالت خویش برتری میدهد... این عدل عاملی است برای تحقق عشق و محبت خداوند، به همهی مخلوقات خود... خدای قهّار، همان خدای رحمان است. قهر او همان مهر اوست... تلاش عاشق است برای نجات معشوق ... عدلی که اساس آن محبت نباشد، از سنخ عدل الهی نیست. خشم و قهری که باطن آن رحمت و محبت نباشد، نه خدایی است و نه برای خدا. خدا خواهانه نیست، نفسانی و خودخواهانه است... پیام منحصر به فرد و اختصاصی اسلام، بعد از "لا اله الّا الله" که پیام مشترک ادیان است، "بسم الله الرّحمن الرّحیم" است و این به بشر میگوید: اسلام دین رحمت است، نه خشونت اسلام آیین محبت است، نه نفرت خدایی که اسلام وصفاش میکند عاشق است عاشق مخلوق خود است و او عاشقترین است "اَرحَم الرّاحمین" است قرآن را با وضو باید گشود. ظاهر این وضو کار همگان است، اما باطن آن کار نوادر زمان است. برای ورود به قرآن، باید با "بسم الله الرّحمن الرّحیم" وضو کرد و گرنه ورود به قرآن ممکن نیست. وضوی ظاهری با آب است و وضوی باطنی با عشق است. باید روح را با عشق شست تا بتوان به درون قرآن راه یافت و عمق قرآن را یافت. باید به صفت رحمن و رحیم موصوف شد تا به ادراک وصفی که، قرآن از خدا و حقیقت و زندگی دارد، نائل شد... ...کسی که عاشق نیست این خدا را نمیفهمد و بلکه از فهم و تجربهاش _ (که خود الله اکبر فهم ناپذیر است)_بسیار دور است. کسی که عاشق نیست قرآن را نمیفهمد. منظور آیات را در نمییابد، چون نخست میگوید: "بسم الله الرّحمن الرّحیم" "وقتی میگویی به نام خداوند بخشندهی مهربان، نمیتوانی با نفرت و بدی عمل کنی. "اگر الآن بگویی به نام خداوند بخشنده، اگر به راستی بگویی، پس تو هم اکنون بخشندهای. چون انسان همیشه شبیه همانی میشود که آن را میپرستد و تسلیم اوست. "اگر خدای تو رحمان و رحیم است و اگر تو واقعاً چنین خدایی را میپرستی، پس تو هم باید رحمان و رحیم باشی. مشت، نمونهی خروار است و قطره میتواند از دریا خبر دهد. "اگر تو مهربانی، پس معلوم است که خدایی هم که تو میپرستی مهربان است... ...اگر صفت خداوند تو، در تو نیست، پس به واقع "او " خداوند تو نیست و تو خود را در اختیار جز "او" قرار دادهای و جز "او" را شنیدهای... (از کتاب تفاسیر بسم الله/ برگرفته از تعالیم) |
دعا از عشق متولد میشود
کسی که بخواهد ارتباط خود را با خداوند بهبود ببخشد و تقویت کند، بلافاصله در مییابد که عشق پایههای دعا است و بنیاد دعا بر اساس عشق خداوند به ما و عشق ما به خداوند نهاده شده است.
دلی که صادق است و از عشق خدا سرشار، دلی که میداند بهترینها همان است که خدا میخواهد، از نتیجهی دعاهایش همیشه خشنود و شادمان است.
اما اگر دعاهایمان از عشق و قلبمان از تسلیم خالی باشد، اگر دل ما رو به سوی خدا نداشته باشد و تنها مشتی کلام بدون عشق را به زبان جاری کنیم، البته که چنین دعایی نتایج مطلوبی هم به بار نخواهد آورد، زیرا دعای راستین از عشق متولد میشود.
" آیا در شکوِه از روزگار و شکایت از مردم به پروردگار، سروری هست؟"
چنین دعاهایی، قلب را مکدر و فرصت گران بهای ارتباط ما را با خداوند، تار و تیره میسازد. در چنین حالتی، معنا و قصد اصلی دعا کردن از دست میرود.
دعای عاشقانه و راستین، دعایی است که اندوه ما را از دوری خداوند، شکایت ما را از گناه ورزیدن، سپاس گزاری ما را از نعمتهای پروردگار، نگرانی و هم دلی ما را نسبت به همهی مخلوقات و آرزوی رشد معنوی و سرشار از حضور و آگاهی الهی برای همگان را، به خداوند عرضه کند.
"خداوند به کسانی بیشتر توجه میکند که کمتر به فکر خود و بیشتر به فکر سایرین باشد."
"به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست"
(شیخ اجل سعدی)
پس:
" الهی، روزی مرا از عشقات قرار ده "
"رسول اکرم(ص)
بزرگترین درد زندگی، نه مردن که فراموش شدن است
باختن کسی است که او را دوست میداشتی
درد بیمهری آنانی است که به ایشان مهر ورزیدی
دریافت بیاعتنایی از جانب آنانی که روز و شبِ تو را پرکردهاند
بزرگترین درد زندگی، نه مردن که از یاد رفتن است
قدر دیگران را بزرگ کردن و ناسپاسی دیدن
انتظار شنیدن سلامی است که به گوشات نمیرسد
اشتیاق دیدن عزیزی است که به سراغات نمیآید
نامهربانی کشیدن از کسی است که او را مهربانترین میدانستی
و نامحرمی دیدن از کسی که او را محرم خود دیده بودی
سپری کردن روزگار در درد عشق و غم تنهایی است
بزرگترین درد زندگی، نه مردن که درد دور افتادگی است
درد بیکسی است، درد بیمهری
نیازمندی به تسلای خاطر از کسانی است که تو را از خاطر بردهاند
زندگی پر از ناملایمات است
آیا، اما امیدی به بهبود میرود؟
آیا میرسد روزی که مردم به فکر یکدیگر باشند؟
و برای آنان که نیازمند محبت و توجهاند، وقتی بگذارند؟
همهی ما، تکبهتک، نقشی در این صحنهی ناملایم روزگار به عهده داریم
هر کدام از ما، نفربهنفر، نسبت به همهی مردم تعهداتی داریم
وبزرگترین آن، عهد آشکار کردن مهر و محبت است
اما اگر بیتوجه و بیاعتنا بمانی و محبت را انکار کنی
کسی تو را تنبیه نخواهد کرد
تنها، از یادات خواهند برد
همچنان که دیگران را از یاد برده بودی !...
رد پایی از عشق "هوالودود المقصود" "هوالمحبوب المعبود"
"... مرده بدم، زنده شدم، گریه بپدم، خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم"... "...گفت که دیوانه نهِای، لایق این خانه نِهای رفتم و دیوانه شدم، لایق این خانه شدم"... "...گفت که شیخی و سری، پیشرو و راهبری شیخ نِیَم، پیش نِیَم، امر تو را بنده شدم"... "... گفت مرا عشق کهن، از بر ما نقل مکن گفتم آری نکنم، ساکن و با شنده شدم"... " ... شکر کند عارف حق، کز همه بردیم سَبَق بر زِِبَر هفت طبق، اختر رخشنده شدم"... |
"بسم الله الرّحمن الرّحیم"
به نام "الله"ای است که عاشق است و معشوق است و خود،
حقیقت عشق است. عاشق، میفهمد که عاشق چه میگوید
و اگر انسان عاشق نباشد، معنای کلام خداوند پر محبت را درک نمیکند...
"بسم الله الرّحمن الرّحیم"
چرا سورههای قرآن این طور شروع میشود؟
چرا با کلام دیگری آغاز نمیشود؟ دلیل تکرار پیدرپی این آیهی عاشقانه چیست؟