زندگی

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست 

هر کسی نغمه ی خود خواند واز صحنه رود 

صحنه پیوسته به جاست 

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

نظرات 3 + ارسال نظر
یاسر شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 05:33 ب.ظ http://yasersat.blogsky.com

با سلام وبلاگ خوبی داری ممنون از مطالبت به ما هم سر بزنید
اگر هم با تبادل لینک موافقید کافیه برام بنویسید

دامون شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 05:35 ب.ظ

ما که پدر داشته یتیمیم سارا خانم!!
یتیم و بیگانه توی این آب و خاک
اجنبی و خائن و مزدور میگن بهمون
بیخود مظلوم نمایی نکنید! سعی نکنید با کلمات شیرین و رقت انگیز دل این مردم که عقلشون توی چشمشون هم نیست رو به درد بیارید شما پدرتون رو از دست دادید ما همه زندگی و هویتمون رو
به شما اینها رو دادن که نوشتید اما به ما چی دادند؟ به جز فحش و باتوم و شلاق و تجاوز و....
پدر شما برای عقایدی زندگیش رو از دست داد که ما امروز برای مخالفت با همون عقاید کشته میشیم و زندان میریم و شکنجه میشیم.
توجیه نکنید. گذشت زمان چیزی رو عوض نمی کنه.
عوض دختر شهید بودن خودتون باشید. با هویت خودتون. خوب یا بد اما بدون القاب و افتخارات و حتی اشتباهات پدرتون. خودتون باشید. اونوقت ببینید مردم باهاتون چه رفتاری می کنند

نمیدونم راجع به این مردم چه فکری میکنید وچه برداشتی دارید.ولی من به جای جنگ باهمین مردمی که به نظر شما عقلشون تو چشمشونه.بهشون افتخار میکنم واگه روزی پیش بیاد و خدا لایق بدونه مثل پدرم حاضرم به خاطر عقایدم وهمین مردم همون راهی رو برم که پدرم به خاطرش همه ی این تهمت هاو توهین ها رو تحمل کرد وخواهد کرد.....
اما دوست عزیز گفتی که خودم باشم نمیدونم خودم بودن یعنی چی؟
یعنی اون چیزی باشم که شما میخواید؟
یا شاید اون چیزی باشم که برای خیلی ها تعریفش کردن و گفتن اگه اینطوری باشی آزادی و اگه اینطوری نباشی تو زندون هستی و در بند...
من که ترجیح میدم خودم راهم رو برای رسیدن به حقیقت انتخاب کنم تا این که دیگران برام تعیین کنند که چیجوری لباس بپوشم و چجوری فکر کنم یا حتی چه جوری رای بدم
از درد باتون گفتی .بهت تبریک میگم .انقدر بزرگ شدی که به خاطر اهدافت درد بکشی.امثال پدر من کم نیستن که خیلی بد تر از درد باتونی هایی که تو حرف ازشون میزنی کشیدن ولی حتی دریغ از اینکه بگن خسته شدیم.یا بگن دیگه ادامه نمیدیم ....
اگه به راهی که میری ایمان داری ویقین داری همون راهی هست که تو رو به حقیقت میرسونه پس شک نکن.چون خدا تو قرآن وعده داده که لشگر حق به نصر وپیروزی میرسه.من هم برای این گروه دعا میکنم
اما اگه راحت حق هست و برای خدا.پس دیگه نق زدن و گلایه وشکایت معنی نداره............
مثل مردهایی که ۲۰سال پیش به خاطر عقایدشون رفتن وهمه جور دردی رو تحمل کردن چون میدونستن دست خدا باهاشونه و فقط سختی هاشون رو برای الله میبردن.
توصیه میکنم یا به راهت نگاه کن یا اگه شک داری برگرد.....
ارجعی الی ربک .....
التماس دعا
یا زهرا.....

وصال سه‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 07:45 ب.ظ

سلام سارا خانم خیلی دوست دارم بدونم که دلت میخواد در مورد بدرت صحبت کنی امروز کمی با خودم کلنجار رفتم ولی بعد گفتم بی خیال بگذار ازت ببرسم؟ یاحق شبخوش به امید دیدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد